منتــــــظر طلـــــــــــوع

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ

زیارت اربعین

29 آبان 1395 توسط منتظــرطلــوع

زیارت اربعین
کیفیت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام در روز اربعین به این نحو وارد شده است، که شیخ در تهذیب و مصباح از صفوان جمال روایت کرده است که مولایم امام صادق (ع) در خصوص زیارت اربعین فرمود: هنگامى که روز بلند شده باشد مى‏گویى‏:

السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ‏ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مُتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ‏ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ‏] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ‏.

پس دو رکعت نماز به جا می‌آوری و در مورد هر آنچه می‌خواهی دعا می‏کنى و برمیگردى .(کلیات مفاتیح الجنان، ص: ۴۶۹)

 4 نظر

اعمال روز اربعین

29 آبان 1395 توسط منتظــرطلــوع

“اربعین حسینی” در راه است، فردا بیستم صفر میعادگاه دل‌های عاشقی است که سوگواره اشک و ماتم سیدالشهدا(ع) را در چهل منزل طی کردند. اربعین، روز تکمیل انقلاب سترگ عاشوراست و برای این روز اعمال بسیاری از سوی معصومین(ع) مطرح شده است، چنانکه امام رضا (ع) در این مورد می‌فرمایند:” براستی محرم ماهی است که مردمان عهد جاهلیت جنگ و خونریزی را در آن حرام می‌شمردند لیکن خون‌های ما را در این ماه حلال شمردند، و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان را به اسارت کشیدند و آتش در خیمه‌های ما افروختند و آنچه در آنها زاد و توشه داشتیم به یغما بردند و حرمت رسول الله(ص) را در امر ما نگاه نداشتند…” اعمال روز اربعين امام حسين (ع): در اين روز زيارت امام حسين (ع) مستحب است و اين زيارت‌، همانا خواندن زيارت اربعين است که از امام عسکري (ع) روايت ‌شده که فرمود: ” علامات مؤمن پنج چيز است، پنجاه و يک رکعت نماز فريضه و نافله در شب و روز گذاردن و زيارت اربعين کردن و انگشتر بر دست راست کردن و جَبين را در سجده بر خاک گذاشتن و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ را بلند گفتن است.” شيخ طوسي سپس متن زيارت اربعين را با سند به نقل از حضرت صادق (ع) آورده است‌: السلام علي ولي الله و حبيبه‌، السلام علي خليل الله و نجيبه‌، السلام علي صفي الله و ابن صفيه‌……… اين مطلبي است که شيخ طوسي‌، عالم فرهيخته و معتبر و معقول شيعه در قرن ‌پنجم درباره اربعين آورده است‌. طبعا بر اساس اعتباري که اين روز ميان ‌شيعيان داشته است‌، از همان آغاز که تاريخش معلوم نيست‌، شيعيان به حرمت ‌آن‌، زيارت اربعين مي‌خوانده‌اند و اگر مي‌توانسته‌اند مانند جابر بن عبدالله انصاری بر مزار امام ‌حسين (ع) گرد آمده و آن امام را زيارت مي‌کردند. اين سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست ‌و شاهديم که ميليون‌ها شيعه عراقي و غير عراقي در اين روز بر مزار امام حسين (ع) جمع مي شون و جابر اولین زائر قبر حسین (ع)بود.

 نظر دهید »

حدیث:

29 آبان 1395 توسط منتظــرطلــوع

نشانه بهشتی بودن، اهل زیارت حسین(ع) بودن است!

امام باقر(ع): كسى كه می‌‏خواهد بداند آيا اهل بهشت هست يا نه، پس دوستى ما را بر دلش عرضه كند، اگر پذيرفت، مؤمن است. و كسى كه دوست‏دار ماست، بايد مشتاق زيارت حسين(ع) باشد، پس هرکس زائر حسين(ع) باشد، او را به محبّ خود می‌‏دانيم و از اهل بهشت خواهد بود، و كسى كه زائر حسين(ع) نباشد(مشتاق زیارت نباشد)، ناقص الايمان است.

عنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ كَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْيَرْغَبْ فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع فَمَنْ كَانَ لِلْحُسَيْنِ ع زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحُسَيْنِ زَوَّاراً كَانَ نَاقِصَ الْإِيمَان‏

کامل الزیارات، ص193

 1 نظر

خطبه حضرت زینب(س)در کوفه

29 آبان 1395 توسط منتظــرطلــوع

ستايش سزاوار خداست و درود حق تعالى بر پدرم رسول خدا. اما بعد :
اى اهل كوفه ،اى حيله گران ،اى مكاران،
اى پيمان شكنان! آيا گريه مى‏كنيد؟ گريه هاتان نيارامد و ناله‏هاتان فرو ننشيند! همانا مثل شما مثل آن زنى است كه تافته‏هاى خود را وا مى‏تابد. شما پيمان خويش را وسيله دغل بازى ساختيد. آيا چيزى جز لاف، خودبينى، گزاف، دروغ، تملق گويى كنيزان، و گوشه‏چشم نگرى متكبرانه دشمنان، در شما هست؟
مَثَل شما مانند سبزه مزبله (کثافتگاه) است يا نقره و زيورى كه برگور نهند! هان! چه بد براى خود پيش آورديد! خدا بر شما خشم كرد و درعذاب ابد گرفتار شديد. بر كشته هاى ما گريه مى‏كنيد و زارى مى‏نماييد؟! آرى به خدا! بايد گريه كنيد كه همان گريه سزاوار شماست.
بسيار بگرييد و كم بخنديد كه چنان آلوده و گرفتار ننگى عظيم هستيد كه هرگز نتوانيد آن را از خود دور كنيد و بشوييد! چگونه خون فرزند خاتم نبوت و معدن رسالت را از خود بزداييد كه آقاى جوانان بهشت و پايگاه و پناهگاه جمع شما بود؟ دردِ شما را درمان مى‏كرد و حافظ شما از پيشامدهاى بد و مرجع شما در اختلافات بود. چه بد بارى براى قيامت خود به دوش گرفتيد. نابودى بر شما باد. تلاش تان بى نتيجه ماند و دست هاتان از كار افتاد و سرمايه را در معامله از دست داديد. قرين خشم خدا شديد و مُهرخوارى و پستى بر جبين شما زده شد. واى بر شما اى اهل كوفه! مى دانيد كدام جگرى از رسول خد را شكافتيد؟ كدام پرده نشينانى را از پرده بيرون كشيديد!؟ چه پرده حرمتى از او دريديد؟! چه خونى از او را ريختيد؟! جنايتى كرديد كه چه بسا آسمان‏ها از (عظمت اين مصيبت) فرو ريزد و زمين از هم بپاشد و كوه‏ها باخاك يكسان شود.
رنج و تيرگى و سرگردانى و بى‏خودى و زشتى‏اى به ظرفيت زمين و آسمان به جا آورديد. آيا از اينكه آسمان خون ببارد تعجب مى‏كنيد؟ هر آينه عذاب و شكنجه آخرت ، خوار كننده تر و شكننده تر است و شما را ياورى نخواهد بود. مهلت الهى شما را خيره‏سر نكند، زيرا كه سرعت و سبقت شما، او را به عجله وانمى‏دارد و ترس از دست رفتن فرصت ندارد و بى شك در كمين ستمگران است.(1)
ایشان در وردو به کاخ مکالمه کوتاه و کوبنده ای با عبید الله داشته که به شرح زیر است:
پس از ورود اهل بيت به مجلس ابن زياد، حضرت زينب عليها السلام با جامه‏اى كهنه و به‏ طور ناشناس، با وقار و عظمت، بدون اعتنا به حاكم و اطرافيان در گوشه‏اى از مجلس نشست. ابن زياد پرسيد: «كيستى؟» ولى جوابى نشنيد. ابن زياد سه بار سؤال خود را تكرار كرد، اما حضرت زينب عليها السلام به منظور تحقير او جواب نداد. سرانجام يكى از اطرافيان گفت:"او زينب، دختر على ابن ابى طالب است.”
ابن زياد كه از بى اعتنايى اين بانو خشمگين شده بود، گفت: «سپاس خدا را كه شما را رسوا نمود و اخبارتان را دروغ گردانيد.»
حضرت زينب جواب داد: «سپاس خدا را كه ما را به واسطه پيامبرش گرامى داشت . از آلودگى و پليدى، پاك ساخت. همانا گناهكار رسوا مى گردد و بدكار دروغ مى گويد، و او ما نيستيم.»
ابن زياد گفت: «كار خدا را با خاندان خويش چگونه ديدى؟»
حضرت زينب فرمود: «جز نيكويى و خوبى نديدم. خداوند بر آن ها شهادت را مقدّر فرموده بود؛ پس آنان با شجاعت به قتلگاه خويش شتافتند. خداوند به زودى آن ها و تو را جمع خواهد كرد تا در پيشگاه او محاكمه شويد. پس خواهى ديد در آن روز، رستگارى از آن كيست؟ اى پسر مرجانه مادرت به عزايت بنشيند!»
ابن زياد خشمگين شد و گويا قصد كشتن آن بانو را داشت كه با وساطت عمرو بن حُرَيث از قصد خود برگشت و گفت:
خداوند دل مرا با كشته شدن برادر سركش و ديگر شورشيان و هواخواهان خاندانت آرامش بخشيد.
حضرت زينب فرمود: «به خدا قسم كه بزرگ مرا كشتى . فرع و شاخه مرا قطع كردى . اصل و ريشه ام را از بن كندى. اگر شفاى دل تو در اين ها بود، پس شفا يافته‏اى.»
ابن زياد گفت: «او نيز چون پدرش قافيه پرداز است و مثل او به سجع سخن مى‏گويد.»
حضرت پاسخ داد: «زن را با قافيه پردازى چه كار؟»(2)
پی نوشت ها:
1. امالی مفید، ص322.
2. نفس المهموم، ترجمه کمره ای،ص184.

 1 نظر

خطبه حضرت زینب(س)در شام

29 آبان 1395 توسط منتظــرطلــوع

عين متن لهوف در كتاب ابو مخنف نيز وارد شده است و ترجمة آن از ابومخنف چنين است:

«زينب دختر علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ برخاست و گفت: «سپاس خداي را كه پروردگار جهانيان است و درود خدا بر پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و همة خاندان او باد. راست گفت خداي سبحانه كه فرمود: «سزاي كساني كه مرتكب كار زشت شدند زشتي است، آنان كه آيات خدا را تكذيب كردند و به آن ها استهزاء نمودند.» اي يزيد آيا گمان مي بري اين كه اطراف زمين و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتي و راه چاره را بر ما بستي كه ما را به مانند كنيزان به اسيري برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و داراي مقام و منزلت شده اي، پس خود را بزرگ پنداشته به خود باليدي، شادمان و مسرور گشتي كه ديدي دنيا چند روزي به كام تو شده و كارها بر وفق مراد تو مي چرخد، و حكومتي كه حق ما بود در اختيار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آيا فراموش كرده اي قول خداوند متعال را «گمان نكنند آنان كه كافر گشته اند اين كه ما آنها را مهلت مي دهيم به نفع و خير آنان است، بلكه ايشان را مهلت مي دهيم تا گناه بيشتر كنند و آنان را عذابي باشد دردناك»
آيا اين از عدالت است، اي فرزند بردگان آزاد شده [بردگان آزاد شده ی رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله] ، كه تو، زنان و كنيزگان خود را پشت پرده نگه داري ولي دختران رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ اسير باشند؟ پرده حشمت و حرمت ايشان را هتك كني و صورتهايشان را بگشايي، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومي و غريب چشم بدانها دوزند، و نزديك و دور و وضيع و شريف چهرة آنان را بنگرند در حالي كه از مردان و پرستاران ايشان كسي با ايشان نبوده و چگونه اميد مي رود كه مراقبت و نگهباني ما كند كسي كه جگر آزادگان را جويده و از دهان بيرون افكنده است، و گوشتش به خون شهيدان نمو كرده است. (كنايه از اين كه از فرزند هند جگر خوار چه توقع مي توان داشت) چگونه به دشمني با ما نشتابد آن كسي كه كينه ما را از بدر و احد در دل دارد و هميشه با ديدة بغض و عداوت در ما مي نگرد. آن گاه بدون آن كه خود را گناهكار بداني و مرتكب امري عظيم بشماري اين شعر مي خواني:
فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا يا يزيد لا تشل
و با چوبي كه در دست داري بر دندانهاي ابو عبدالله ـ عليه السّلام ـ سيد جوانان اهل بهشت مي زني. چرا اين شعر نخواني حال آن كه دل هاي ما را مجروح و زخمناك نمودي و اصل و ريشة ما را با ريختن خون ذرية رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و ستارگان روي زمين از آل عبدالمطلب بريدي، آن گاه پدران و نياكان خود را ندا مي دهي و گمان داري كه نداي تو را مي شنوند. زود باشد كه به آنان ملحق شوي و آرزو كني كاش شل و گنگ بودي نمي گفتي آنچه را كه گفتي و نمي كردي آنچه را كردي. بارالها بگير حق ما را و انتقام بكش از هر كه به ما ستم كرد و فرو فرست غضب خود را بر هر كه خون ما ريخت و حاميان ما را كشت. اي يزيد! به خدا سوگند نشكافتي مگر پوست خود را، و نبريدي مگر گوشت خود را و زود باشد كه بر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ وارد شوي در حالتي كه بر دوش داشته باشي مسئوليت ريختن خون ذرية او را، و شكستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامي كه خداوند جمع مي كند پراكندگي ايشان را، و مي گيرد حق ايشان را «و گمان مبر آنان را كه در راه خدا كشته شدند مردگانند، بلكه ايشان زنده اند و نزد پروردگار خود روزي مي خورند.» و كافي است تو را خداوند از جهت داوري و كافي است محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ تو را براي مخاصمت و جبرئيل براي ياري او و معاونت.
و بزودي آن كس كه كار حكومت تو را فراهم ساخت و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند كه پاداش ستمكاران بد است و در يابد كه مقام كدام يك از شما بدتر و ياور او ضعيف تر است. و اگر مصايب روزگار مرا بر آن داشت كه با تو مخاطبه و تكلم كنم ولي بدان قدر تو را كم مي كنم و سرزنش تو را عظيم و توبيخ تو را بسيار مي شمارم، اين جزع و بي تابي كه مي بيني نه از ترس قدرت و هيبت توست، لكن چشمها گريان و سينه ها سوزان است. چه سخت و دشوار است كه نجيباني كه لشكر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) كه حزب شيطانند، كشته گردند و خون ما از دستهايشان بريزد، و دهان ايشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد هاي پاك و پاكيزه را گرگهاي بيابان سركشي كنند، و كفتارها در خاك بغلطانند (كنايه از غربت و بي كسي آنها). اي يزيد! اگر امروز ما را غنيمت خود دانستي زود باشد كه اين غنيمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامي كه نيابي مگر آنچه را كه از پيش فرستاده اي، و نيست خداوند بر بندگان ستم كننده، به خدا شكايت مي كنيم و بر او اعتماد مي نماييم.
اي يزيد! هر كيد و مكر كه داري بكن، هر كوشش كه خواهي بنماي، هر جهد كه داري به كار گير، به خدا سوگند هرگز نتواني نام و ياد ما را محو كني، وحي ما را نتواني از بين ببري، به نهايت ما نتواني رسيد، هرگز ننگ اين ستم را از خود نتواني زدود، ر

اي توست و روزهاي قدرت تو اندك و جمعيت تو رو به پراكندگي است،‌در روزي كه منادي حق ندا كند كه لعنت خدا بر ستمكاران باد.
سپاس خداي را كه اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت كرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا مي خواهيم كه ثواب آنها را كامل كند و بر ثوابشان بيفزايد، و براي ما نيكو خلف و جانشين باشد، كه اوست خداوند رحيم و پروردگار ودود، و ما را كافي در هر امري و نيكو وكيل است.»

 نظر دهید »

خطبه حضرت سجاد(ع)در شام

29 آبان 1395 توسط منتظــرطلــوع

ایشان پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:

ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق [امیر المؤمنین علی علیه السلام]، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله [حمزه]، و امام حسن و امام حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله را از ما قرار داد. [با این معرفی کوتاه] هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان می شناسانم.

ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم، من فرزند بهترین حج کنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم که بر براق سوار شد، من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد، من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرة المنتهی برد و به مقام قرب ربوبی و نزدیکترین جایگاه مقام باری تعالی رسید، من فرزند آنم که با ملائکه آسمان نماز گزارد، من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد، من فرزند محمد مصطفی و علی مرتضایم، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار کردند.

من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر هستم، من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد، من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد، من فرزند بهترین قریشم، من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت، من پسر اول سبقت گیرنده ای در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم، من فرزند آنم که به مثابه تیری از تیرهای خدا برای منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یاری کننده دین خدا و ولی امر او، و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهی بود.

او جوانمرد، سخاوتمند، نیکوچهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائما روزه دار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده ای محکم و استوار و عزمی راسخ بود وهمانند شیری شجاع که وقتی نیزه ها در جنگ به هم در می آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراکنده می ساخت. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عقبی و بدری و احدی و شجری و مهاجری است، که در همه این صحنه ها حضور داشت.او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین. آری او، همان او [که این صفات و ویژگی های ارزنده مختص اوست] جدم علی بن ابی طالب است. آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم.

حضرت سجاد علیه السلام آنقدر به این حماسه مفاخره آمیز ادامه داد تا اینکه صدای مردم به ضجه و گریه بلند شد. چون یزید ترسید مبادا فتنه بپا شود لذا دستور داد تا مؤذن شروع به اذان کرد و سخن امام سجاد را قطع نمود.

وقتی مؤذن گفت:

اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ

حضرت سجاد فرمود: چیزی از خدا بزرگتر نیست.

هنگامی که مؤذن گفت:

أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ

علی بن الحسین فرمود: مو، پوست، گوشت و خون من به یگانگی خدا شهادت می دهند.

موقعی که گفت:

أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ

در این حال امام سجّاد علیه السلام عمامه خویش را از سر برداشت و خطاب به مؤذّن گفت: تو را به حقّ محمّد ساکت باش تا من سخنی بگویم. آنگاه از بالای منبر خطاب به یزید فرمودند:

ای یزید! این پیغمبر، جد من است و یا جد تو؟ اگر گویی جد من است، همه می دانند که دروغ می گویی، و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روی ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و اهل بیت او را به اسارت گرفتی؟! حضرت این جملات را گفت و دست برد و گریبان چاک زد و گریست و گفت:

به خدا سوگند اگر در جهان کسی باشد که جدش رسول خداست، آن منم، پس چرا این مرد، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد؟! آنگاه فرمود: ای یزید! این جنایت را مرتکب شدی و باز می گویی: محمد رسول خداست؟! و روی به قبله می ایستی؟! وای بر تو! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند.

در این هنگام یزید فریاد زد که مؤذن اقامه بگوید! و آنگاه در میان مردم هیاهویی برخاست، بعضی نماز گزاردند و گروهی نماز نخوانده پراکنده شدند.

 نظر دهید »

خطبه حضرت سجاد(ع)در کوفه

29 آبان 1395 توسط منتظــرطلــوع

«حذیم بن شریک اسدى» مى گوید: امام زین العابدین(علیه السلام) رو به مردم نمود و به آنها اشاره کرد که ساکت شوند. مردم نیز ساکت شدند و آن حضرت در حالى که ایستاده بود، پس از حمد و ثناى الهى و فرستادن درود بر پیامبر اسلاماین خطبهرا ایراد کرد:

(اى مردم! هر کس مرا شناخت که مى داند من کیستم، ولى آن کس که مرا نمى شناسد بداند که من على فرزند حسینم، همان کس که بدون هیچ جرم و گناهى کنار شطّ فرات [با لب تشنه] سر بریده شد. من فرزند کسى هستم که حریمش مورد بى حرمتى قرار گرفت و اموالش به غارت برده شد و خانواده اش به اسارت گرفته شد. من پسر کسى ام که با آزار و شکنجه به شهادت رسید و همین افتخار ما را کافى است!
اى مردم! شما را به خداسوگند! آیا قبول دارید که همین شما بودید که به پدرم نامه نوشتید [و او را براى آمدن به کوفه دعوت کردید] ولى با او به نیرنگ عمل کردید. با او با جان خویش عهد و پیمان بستید و بیعتنمودید، آنگاه او را تنها گذاشته و با وى پیکار کردید؟!
خداوند شما را به خاطر توشه بدى که براى خود از پیش فرستادید و تصمیم بدى که [در زندگى] گرفتید، نابود کند. شما با چه چشمى مى خواهید به پیامبر خدابنگرید آن زمان که [در قیامت] به شما مى گوید: شما خاندان مرا کشتید و حریم مرا مورد هتک و بى احترامى قرار دادید، شما از امت من نیستید).
«حذیم» مى گوید: با این خطابه، صداى گریه مردم بلند شد و مردم به یکدیگر مى گفتند: نابود و بدبخت شدید، ولى خودتان نمى دانید!
امام سجاد(علیه السلام) در ادامه فرمود: «خداوند بیامرزد، آن کس که نصیحت و اندرز مرا بپذیرد و سفارش مرا درباره تقواى الهى و درباره رسولش و اهل بیتپیامبر(صلى الله علیه وآله) به خاطر بسپارد؛ چرا که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى ما اسوه و سرمشق نیکو و ارزشمندى است».
مردم همگى فریاد زدند: اى فرزند رسول خدا(صلى الله علیه وآله) همه ما گوش به فرمان و مطیع توایم و حافظ و نگهبان جان و مال شما هستیم؛ هرگز از شما روى گردان نیستیم، به ما فرمان بده ـ خدایت رحمت کند ـ که ما با هر کس تو بجنگى، مى ستیزیم و با هر کس که آشتى نمایى، صلح مى کنیم، و کسانى که به شما و ما ستم کردند و ظلم روا داشتند را مجازات خواهیم نمود!!
امام سجاد(علیه السلام) فرمود:

(هیهات! اى گروه پیمان شکن حیله گر! [هرگز به وعده هاى شما اطمینانى نیست زیرا] میان شما و خواسته هایتان پرده اى [از جهل و غفلت و ناتوانى] افکنده شده؛ آیا با همان حال و هوایى که به سراغ پدران ما رفتید، مى خواهید به سراغ من بیایید [که فقط وعده مى دهید و عمل نمى کنید؟!]؛ به خداىِ مرکب هاى تندرو که زایران خانه خدارا به سوى منا مى برند سوگند! که هرگز چنین نخواهد شد [و من فریب وعده هاى شما را نمى خورم]؛ چرا که هنوز آن زخمها بهبود نیافته. همین دیروز بود که پدرم و جمعى از خاندانش به شهادت رسیده اند و هنوز داغ مرگ رسول خدا(صلى اللهعلیه وآله) را فراموش نکرده بودم که داغ مرگ پدر و فرزندان پدر و جدم اختیار از من ربود. تلخى اندوه آن را در گلوگاهم احساس مى کنم و درد جانکاهش در سینه ام جارى است. خواسته من از شما این است که نه از ما طرفدارى کنید و نه با ما به جنگ و ستیز برخیزید “ما را به خیر شما امیدى نیست، شرّ مرسانید).
آنگاه امام زین العابدین(علیه السلام) با این ابیات سخنش را پایان داد:

(جاى شگفتى نیست اگر حسین(علیه السلام) و پدرش که از او بزرگوارتر و بهتر بود کشته شدند.
اى کوفیان به آنچه که به حسین رسید و بسیار هم مصیبت بزرگى بود، شادمان نباشید.
جانم فداى آن کشته اى که کنار شط آب [با لب تشنه] به شهادت رسید، ولى کیفر آن کس که وى را شهید کرد، آتش دوزخ است.

. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 117 - 119 و بحارالانوار، ج 45، ص 112 - 113.

 نظر دهید »

خطر شایعات

28 آبان 1395 توسط منتظــرطلــوع

خطر شایعات و گسترش اخبار نادرست در جامعه
* 1- اول این که پای هر سختی ننشینیم. به هر سخنی گوش ندهیم. چند آیه در این خصوص داریم. «إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّـهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا» (نساء/140) در جلسه‌ای نشسته‌اید، می‌بینید که «آیَاتِ اللَّـهِ» یعنی نشانه‌های خدا، احکام خدا، مردان خدا، مسخره می‌شوند، «فَلَا تَقْعُدُوا» حق ندارید در آن جلسه بنشینید. آیه‌ی قرآن است. «حَتَّىٰ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» جلسه را باید ترک کنید. نمی‌شود در یک جلسه‌ای بنشینم و هر حرفی را گوش بدهم. اگر می‌بینید آیات خدا تحقیر می‌شود، نشستن در آن جلسه ممنوع است. این یک آیه!
آیه‌ی دیگر! «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ» بحث امشب خیلی قرآنی است. یعنی در بیست و پنج دقیقه، بیست و پنج آیه، سی و چهل آیه، می‌شنوید، من روان می‌گویم، خواسته باشم آیه را بنویسم، ترجمه کنم، تفسیر کنم، یکی دو آیه بیش‌تر نمی‌رسیم. می‌خواهم فهرست‌وار بگویم. قرآن می‌فرماید: «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) اگر فاسق خبری را آورد، گوش ندهید، تحقیق کنید. آیه‌ی دیگر! «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ» (بقره/205) بعضی از مردم حرف که می‌زنند، «یُعْجِبُکَ» تو که پیغمبر هم هستی، «یُعْجِب» به عجب درمی‌آیی! تعجب می‌کنی! عجب!!! خیلی قشنگ صحبت می‌کند. خیلی عالی حرف می‌زند. اما خیلی نامرد است. بیانش خوب است، ‌اما جنسش جلب است. «وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ»
آیه چهارم: «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ» (انعام/112) بعضی‌ها حرف که می‌زنند، طلایی حرف می‌زنند، ما در فارسی می‌گوییم: فلان حرف را باید با آب طلا نوشت. اما «وَلِتَصْغَىٰ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» (انعام/113) حرف‌هایشان زیبا است، اما باطل است. مثل گل زیبایی است که ریشه‌اش در پهن است. پس به هر حرفی گوش ندهیم. البته قرآن یک آیه دارد که اگر اهل تشخیص هستید، به هر حرفی گوش بدهید. ببینید اگر برق‌کش هستید، دست به هر سیمی بزنید، اما اگر برق‌کش نیستید، دست به هر سیمی نزنید. اگر با جاده آشنا هستید، ماشین‌تان سالم است، اگر شب هم می‌خواهید بروید، بروید. اما اگر جاده را نمی‌شناسید، به ماشین هم اطمینان ندارید، شب حرکت نکنید. قرآن می‌فرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ» یعنی بشارت بده، «عِبَادِ» بندگان من را بشارت بده. می‌گوییم: عباد چه کسانی هستند؟ می‌گوید: «الَّذِینَ» بندگان من کسانی هستند که «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/17و18) این آیه‌ی قرآن است. یعنی بنده‌ی خوب خدا کسی است که حرف‌ها را بشنود و بهترینش را انتخاب کند. خوب حالا این اول باید «عِبَاد» باشد. یعنی بنده‌ی خدا باشد، نه بنده‌ی هوس. چون اگر انسان بنده‌ی هوس باشد، هر حرفی را که با هوسش جور در می‌آید، می‌پذیرد. ببینید مثل اینکه می‌گویم، دستت را به طناب بگیر، خودت را در دریا بینداز! اگر دستت به طناب بود، موج تکانت نمی‌دهد، چون دستت به طناب است. بچه‌ات را تاب‌بازی می‌بری، می‌گویی: این دو طناب را بگیر، هر چه می‌خواهی حرکت کن. دستت نباش اول ما باید بنده‌ی خدا باشیم. نه بنده‌ی نفس، نه بنده‌ی شهوت، نه بنده‌ی پول! کسی که بنده‌ی پول است، هر کجا که به او پول بدهند، همانجا را امضاء می‌کند. این «عِبَادِ» نشده است. اگر بنده‌ی خدا شدی، یعنی گول نمی‌خوردی، حالا حق داری که حرف‌ها را خوب گوش بدهی، هر کدام که «أَحْسَنَ» و بهتر است را پیروی کنی. وگرنه یک جوان هر دختری را که ببیند، می‌گوید: این دختر خوب است. فقط خوشگل باشد، می‌گوید: خوب است. این چون هنوز بنده‌ی خدا نشده است. این دختر کجا غذا خورده است، کجا تربیت شده است، چه افکاری دارد، چه اخلاقی دارد، چه رفتاری دارد، چه منش و روشی دارد؟ پس ببینید، اول باید بنده باشیم، دوم باید قدرت انتخاب احسن را داشته باشیم، سوم باید «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» نه «یَسْتَمِعُونَ الْقَائلَ» نگاه نکنیم که چه کسی گفت، نگاه کنیم که حرف چیست؟ خوب پس راه اول که بیش از یک دقیقه شد…سخنی گوش ندهیم.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 58
  • ...
  • 59
  • 60
  • 61
  • ...
  • 62
  • ...
  • 63
  • 64
  • 65
  • ...
  • 67

منتــــــظرِطلــــــــــوع

مهدویت امام زمان (عج)

تدبر در قرآن

آیه قرآن

آمار

  • امروز: 437
  • دیروز: 659
  • 7 روز قبل: 1472
  • 1 ماه قبل: 2447
  • کل بازدیدها: 100739

لینک های مفید

  • سایت مدرسه فاطمه الزهرا{سلام الله}قم
  • صفحه فرهنگی مرکز آموزش های غیر حضوری
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس