حدیث
خدمتگزاری جنها از امامان (ع)
سدیر صیرفی میگوید:
#امام_باقر (ع) مرا برای انجام اموری، مأمور کرد، من سوار بر شتر، حرکت کردم و هنگامی که به (دره و روحاء) رسیدم، شخصی را به صورت انسانی دیدم که خود را به پارچه ای پیچیده بود، گمان کردم تشنه است، به سویش رفتم و ظرف آب به او دادم.
گفت نیازی به آب ندارم، نامه ای به من داد که مهرش هنوزتر بود، نگاه کردم دیدم مهر امام باقر (ع) است، به او گفتم: (کی در نزد صاحب این نامه بودی؟ )
گفت:
همین لحظه.
در نامه مطالبی بود که امام باقر (ع) به من دستور آن را داده بود، در همان لحظه، تا نگاه به نامه رسان کردم، کسی را ندیدم وقتی که امام باقر (ع) به مدینه آمد به محضرش رفتم و عرض کردم:
مردی در فلان محل نامه شما را به من رسانید که هنوز مهرش تر بود (او چه کسی بود؟ )
امام باقر:
یا سدیر ان لنا خدما من الجن فاذا اردنا السرعة بعثناهم:
(ای سدیر! ما خدمتگزارانی از طایفه جن دایم، هر گاه کاری را خواستیم تا با سرعت انجام شود، آنها را برای انجام آن کار میفرستیم).
اصول کافی؛ باب ان الجن یأتیهم … حدیث ۴، ص ۳۹۵-ج ۱.