سب و لعن در اسلام
موضوع سب و لعن از مسائل نخستین در جهان اسلام بلکه در عالم بشری و مورد ابتلای جوامع مسلمان و غیرمسلمان میباشد ، و ابعاد اخلاقی، اجتماعی، سیاسی وسیع دارد، که قابل بحث و بررسی فراوان میباشد. این موضوع حداقل در درون جامعه اسلامی و در برخورد با پیروان مذاهب و مسالک مختلف مطرح و مورد ابتلاء بوده و هست.
گروه فرهنگی مشرق- نمی دانم به جز رهبرمان که مدام به گوشمان می خواند اتحاد بین شیعه وسنی … کس دیگری با دقت نظر به این وقایع فجیع فکر کرده؟ کسی به چرایی این ماجراها اندیشیده؟ وقتی مراجع تقلید بزرگوار ما که عمر خودشان را در حوزه علمیه، پای درس و بحث دین گذاشته اند، در انزوا قرار بگیرند، وقتی بعضی ها حرف های رهبرمان را خریدار نباشند، افرادی آخوند نما ظاهر میشود که هر فردي را كه شبكه او را مورد نقد قرار دهد، كم عقل، دروغ گو و دشمن اهل بيت ميداند. براي او مرجع تقليد، متخصص و بي سواد در اين جهت تفاوتي ندارند.
عباراتي از اين قبيل كه روحانيون سواد ندارند و عبارات مشابه، در سخنان شان زياد ديده ميشود. براي سب صحابه هيچ حد و مرزي را نميشناسد و براي ايراد تهمت به صحابه از هر کتابی که دلش بخواهد سند ومدرک رو می کند. اگر میخواهید توهین ببینید و بشنوید کافی است شبکه های شیعی که به نام شیعه دارند کار می کنند در شبکه های ماهواره ای ببینید.
اما مسئله مهم این است که متأسفانه موضوع سّب و لعن کاملاً ، تفکیک نشده و در مواردی خلط مبحث شده ، بطوری که عدهای با حسن نیت لعن و ناسزا را هردو، فی حد نفسه عملی ممنوع میانگارند ، در صورتی که این دو باهم در مفهوم و حکم متفاوتند و هرکدام مصادیق متفاوت خود را دارند .
چنانکه قرآن تصریح دارد ، سب و ناسزا حتی به دشمن بدخواه و کافر مطلقاً ممنوع است .
اما لعن در مواردی مجاز است و موارد مجاز و عدم جواز آن در قرآن و سنت به تصریح آمده .است
بنابراین جا دارد که سب و لعن را از دیدگاه قرآنی لغوی و اخلاقی و تاریخی و روائی و فقهی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و به تفاوت معنوی و حکمی بین آنها توجه کنیم و به ذکر موارد و مصادیق هرکدام بپردازیم:
اول با یک سوال این گزارش را شروع می کنیم.
لعن به چه معناست؟ و ارتقاء درجه ایمانی انسان به لعن بستگی دارد یا نه؟ و چگونه باید لعنت کنیم؟
لعن به معنای دورباش از رحمت الهی است. بطور کلّی در جهت گیری اعتقادی انسان، دو عنصر مهمّ نقش اصلی را دارند اوّل: عشق و علاقه نسبت به مکتب و شخصی که مکتب به او منتسب است، دوّم: عدم تمایل قلبی و نفور نسبت به مخالف مکتب و اعتقادات مباین و مقابل آن.
طبیعی است اعتقاد به راه و یا فردی که متولّی آن مسیر و مکتب است بدون یکی از این دو اصل مطلب را ناتمام و ناقص می گرداند و لذا دو اصل تولّی و تبرّی در فروع دین تشریع شده است و این یک مسأله فطری و عقلانی است.
درقرآن کریم نیز نسبت به مکتب و اولیای دین و در نهایت ذات پروردگار این علاقه و عشق وبرتری بسیار آمده و همینطور اظهار برائت از مخالفین چه مشرکین و چه غیر آنان و لعن و دورباش نیز بسیار است و نیز در مکتب اهل بیت علیهم السّلام به این دو اصل بسیار تأکید شده است. بنابراین در همه موارد که پای اعتقاد و یک باور دینی در زندگی انسان به میان می آید انسان ناچار باید از این دو اصل پیروی نموده تا قدم خود را در این راستا ثابت تر و پایدار تر بگرداند.