میلاد دخت علی علیه السلام
امشب علـی ولیمه به خلق جهان دهد
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد
امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد
با خـطّ نـــور، بر هـمه خطّ امــان دهــد
میلاد شیر دخت علی، شیر داور است
سر تا قدم حقیقت زهــــرای اطهر است
باید دوباره خلقت پیغمبری چنین
آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین
بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین
کز دامنش ظـــهور کند دخـــتری چنین
فخررسول وفاطمه “زِینِ اَب"است این
امّ الکتاب صبر و رضا، زینب است این
بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی است این
بعد از بتول عقــده گشای علـی است این
یادآور صدای رسای علی است این
آیینه تمام نمــای علـی اسـت این
گفتار وحی در سخنش آفریده اند
یا صورتی ز پنج تنش آفــریده اند
این مریم مقدس طاهاست، زینب است
این یادگار ام ابیهاســــت، زینــب است
این نورچشم حضرت زهراست، زینب است
این افتـخار عصمت کبراســت، زینب است
در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست
آثار بوسـه های علـی روی دسـت اوست
زینب که لحظه هاسـت همه یادواره اش
زینب که سال هاست سراسر هزاره اش
زینـب که دل برد ز پیمــبر نـــظاره اش
زینب که خلقت است مطیع اشاره اش
زینب که با صدای علـی حرف می زند
در شهر کوفه جای علی حرف می زند
این است بانویی که پیام آوری کند
هنگام خطبه معجزه حیــدری کند
یک عمر بر حسین و حسن مادری کند
با دست بســته بر اســرا رهـــبری کند
باران رحمــت است که ریــزد ز ابـر او
دین زنده از قیام حسین است و صبر او
ای در تن مطهر تو جان پنج تن
ایمان تو حقیقت ایمان پنج تن
از کودکیت شمع شبستان پنج تن
چشــم تو آبیـار گلســتان پنج تن
یادآور تکلــم زهــــرا بیـان توســت
اعجاز ذوالفقار علی در زبان توست
حیدر ثنات گفته که این حیدر من است
کـوثر دعات کرده که این کوثر من است
خون حسین گفته پیام آور من است
قرآن دهد شعار که احیاگـر من است
صبر و رضا به مادری ات کرده افتخار
خون خدا به خواهری ات کرده افتخار
ایثار و صبر جمله ای از مکتب تواند
آیـات نـــور گوهـــر لعل لــب تواند
تو آسمانی و شهدا کوکب تواند
بالای نیزه محــو نماز شب تواند
بسیار زن که صابر و نسـتوه بوده است
کی مثل تو “رَأیتُ جَمیلا” سروده است
بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین
بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین
بر ذوالفقار نطق تو از حیدرآفرین
بر خطبة دمشق تو از مادر آفرین
وقتی شدی به کوفه پیام آور حسین
لبخند فتح زد به سر نی سر حسین
از حنجر حسین تو، خنجر شکست خورد
با خطبه تو خصم ستمگر شکســت خورد
تنهایی و ز، صبر تو لشکر شکســت خورد
طغیان و ظلم تا صف محشر شکست خورد
تو یک تنه تمام ســپاه ولایتـــی
حق است اینکه دختر شاه ولایتی
پیغمبر حسـین تویی با خطاب فتـح
نازل به سینه ات شد از اوّل کتاب فتح
گردیده امّتت سپه بی حساب فتح
روی تو شد به برقع خون آفتاب فتح
“میثم” هماره با تو مگر گرم گفتگوست
کز معجز تو بار مضامین به نخل اوست
.
#میلاد_حضرت_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#عقیله_العرب #جبل_الصبر
#استاد_سازگار