منتــــــظر طلـــــــــــوع

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ

عارفانه

03 آذر 1395 توسط منتظــرطلــوع

شبلی و نانوا شبلی مرد عارفی بود که شاگردان زیادی داشت، وحتی مردم عامه هم مرید او بودند، وآوازه اش همه جا پیچیده بود، روزی #شبلی به شهری سفرمیکند،گرسنه بود برای گرفتن یک قرص نان به نانوایی میرود و چون غریب بودو لباس مندرسی پوشیده بود نانوا بهش نان نداد، مردی آنجا بود و شبلی را شناخت به نانوا گفت: این مرد را میشناسی، گفت: نه، گفت: این شبلی بود، نانوا گفت: وای من از مریدان اویم، دوید یدنبال شبلی، که آقا من میخوام با شما باشم، شاگرد شما باشم، شبلی قبول نکرد، نانوا گفت: اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را شام میدهم، شبلی قبول کرد، وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: یه سوال دارم، گفت بپرس، گفت دوزخ یعنی چه؟ شبلی جواب داد: #دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای_خدا، یک نان به شبلی ندادی، ولی برای رضایت دل شبلی یک آبادی را شام دادی!!

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: رضای خدا رضای دل

موضوعات: علامه طباطبایی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

منتــــــظرِطلــــــــــوع

مهدویت امام زمان (عج)

تدبر در قرآن

آیه قرآن

آمار

  • امروز: 540
  • دیروز: 659
  • 7 روز قبل: 1472
  • 1 ماه قبل: 2447
  • کل بازدیدها: 100739

لینک های مفید

  • سایت مدرسه فاطمه الزهرا{سلام الله}قم
  • صفحه فرهنگی مرکز آموزش های غیر حضوری
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس