قیام فرهنگی دخت رسول
علامه مصباح یزدی:
قيام فرهنگى فاطمه(عليها السلام)، حماسهاى بود كه تنها از عهده خودش بر ميآمد.
آگاهىبخشى الهى زهرا(عليها السلام) به امت اسلامى، چنان در اوج بىمثالى است كه پژواك روحبخش آن تا قيام قيامت، در گوش جان جهان، طنينانداز خواهد ماند. فاطمه(عليها السلام)، مردم زمانه خويش را ميشناخت و مىدانست آن مسلماننمايان بىغيرت، لياقتِ عبرتپذيرى از سخنان او و جسارت قيام به همراه او را ندارند؛ اما ميخواست براى آيندگان، ضلالت را رسوا، حقيقت را برملا و حجت را تمام نمايد:
ألا وَ قَدْ قُلْتُ الَّذى قُلْتُ عَلى مَعْرِفَة مِنّى بِالْخَذْلَةِ الَّتى خامَرَتْكُم. وَلكِنَّها فَيْضَةُ النَّفْسِ وَ نَفْثَةُ الغَيْظِ وَ خَوْرُالْقَناةِ وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ وَ مَعذِرَةُ الحُجَّةِ. فَدوُنَكُمُوها فَاحْتَقِبُوها مُدْبِرَةَ الظَّهْرِ، ناقِبَةَ الْخُفِّ، باقِيَةَ العارِ، مَوْسُومَةً به غضبِ الجَبّارِ شَنارِ الابَدِ مَوْصوُلَةً به نارِ اللّهِ الْمُوقَدَةِ الَّتى تَطّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ. فَبِعَيْنِ اللّهِ ما تَفعَلُونَ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنْقَلب يَنْقَلِبُونَ» (شعراء: 227) اَنَا إِبْنَةُ نَذير لَكُمْ بَيْنَ يَدَىْ عَذاب شَديد. فَاعْمَلُوا إِنّا عامِلُونَ وَانَتَظِروُا إِنّا مُنْتَظِرُون؛
من آنچه شرط بلاغ است با شما گفتم. اما مىدانم كه خواريد و در چنگال زبونى گرفتار. يارى نكردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بىوفايى بر قلوبتان سايه گسترده. چه كنم كه دلم خون است و بازداشتن زبان شكايت از طاقت بيرون. مىگويم براى اتمام حجت بر مردمان. بگيريد اين لقمه گلوگير به شما ارزانى و ننگ حقكشى و حقيقتپوشى بر شما جاودانى!! يقين بدانيد كه آسودهتان نگذارد تا شما را به آتش افروخته خدا بيازارد؛ آتشى كه هر دم فروزد و دل و جان را بسوزد. آنچه ميکنيد خدا ميبيند و ستمكار به زودى داند كه در كجا مينشيند. فرجام كارتان را نگرانم و و چون پدرم شما را از عذاب خدا ميترسانم. به انتظار بنشينيد تا ميوه درختى را كه كشتيد، بچينيد و كيفر كارى را كه كرديد، ببينيد.( كشف الغمّة: ج 1، ص 491)
فاطمه در قيام پرحماسه فرهنگىاش، لحظهاى از افشاگرى و روشنگرىهاى هدايتبخش خويش دست بر نداشت تا به همه مسلمانان طول تاريخ بفهماند كه سكوت در مقابل مهاجمان فرهنگى پذيرفتنى نيست؛ غفلت در مقابل هدفگيرانِ ولايت و رهبرى عقلايى نيست؛ پردهپوشى در مقابل منافقان داخلى فضيلتى نيست؛ سادهانگارى در مقابل طرح پرشتاب براندازى، تحملكردنى نيست و آن هنگام كه اصل و اساس اسلام به ورطه خطر افتاده باشد، هيچ تقيه و بهانهاى براى احدى، چه زن و چه مرد، شرعى نيست. بايد به پاخاست؛ بايد فرياد برآورد؛ بايستى در برابر ضلالت قد علم كرد و همچون سيلى بنيانكن بر تيره خارهاى نفاق خروشيد.
فاطمه، در مقابل بدعت و تحريف اسلام، آرام ننشست، برخاست، جوشيد و خروشيد، افشاگرى نمود و روشنگرى كرد؛ چرا كه با الهام الهى و تحديث جبراييل از آينده خبر داشت و مىدانست اين روشنگريها عاقبت دلهاى لايقى خواهد يافت و نقش بىنظيرى را در به ثمر رسانى امامت و محققسازى هدف خلقت ايفا خواهد نمود.
«جامی از زلال کوثر،ص 149»