بخشی ازدعایی که در زمان غیبت باید خواند
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ إِمَامِنَا [وَلِيِّنَا] وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَيْنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِكَ عَنَّا بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْكَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامِ عَدْلٍ تُظْهِرُهُ إِلَهَ الْحَقِّ آمِينَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ أَنْ تَأْذَنَ لِوَلِيِّكَ فِي إِظْهَارِ عَدْلِكَ فِي عِبَادِكَ وَ قَتْلِ أَعْدَائِكَ فِي بِلادِكَ حَتَّى لا تَدَعَ لِلْجَوْرِ يَا رَبِّ دِعَامَةً إِلّا قَصَمْتَهَا وَ لا بَقِيَّةً إِلا أَفْنَيْتَهَا وَ لا قُوَّةً إِلا أَوْهَنْتَهَا وَ لا رُكْناً إِلا هَدَمْتَهُ وَ لا حَدّاً إِلا فَلَلْتَهُ وَ لا سِلاحا إِلا أَكْلَلْتَهُ وَ لا رَايَةً إِلا نَكَّسْتَهَا وَ لا شُجَاعاً إِلا قَتَلْتَهُ وَ لا جَيْشا إِلّا خَذَلْتَهُ وَ ارْمِهِمْ يَا رَبِّ بِحَجَرِكَ الدَّامِغِ وَ اضْرِبْهُمْ بِسَيْفِكَ الْقَاطِعِ وَ بَأْسِكَ الَّذِي لا تَرُدُّهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ وَ عَذِّبْ أَعْدَاءَكَ وَ أَعْدَاءَ وَلِيِّكَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِيَدِ وَلِيِّكَ وَ أَيْدِي عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ .
خدايا به تو شكايت مى كنيم، از فقدان پيامبران، و غيبت اماممان، و سختى زمانه عليه وجودمان، و فرودآمدن فتنه ها بر سرمان، و پشت به پشت هم دادن دشمنان به زيانمان، و بسياری دشمنانمان، و كمى نفراتمان، خدايا اين گرفتاريها را از ما بگشا، به گشايشى از جانب خويش كه آن را زود برسانى، و نصرتى از سوى خود كه با عزّت توأمش فرمايى، و پيشواى عدالتى كه آشكارش سازى، اى پرستيده حق آمين، خداى از تو می خواهيم، به ولىّ ات براى آشكار كردن دادگرى در ميان بندگانت، و كشتن دشمنان در كشورهايت اجازه دهى، تا ستونى براى ستم، اى پروردگارم باقى نگذارى مگر آنكه درهم شكنى، و نه باقی مانده اى جز آنكه نابود گردانى، و نه نيرويى مگر سستش نمايى، و نه پايه اى جز آنكه در هم فرو ريزى، و نه برّنده اى جز آنكه كند كنى، و نه اسلحه اى جز آنكه از كار اندازى، و نه پرچمى جز آنكه سرنگون سازى، و نه پهلوانى جز آنكه به قتل رسانى، و نه لشگرى جز آنكه شكست دهى، و سنگ بارانشان كن، به سنگ درهم كوبنده ات، و بزن آنان را به شمشير برنده ات، و انتقامت كه آن را از مردمان بدكار بازنمیگردانى، و عذاب كن دشمنانت، و دشمنانت، و دشمنان ولىّ ات و دشمنان رسولت (درود تو بر او و خاندانش) به دست وليت و دست بندگانت با ايمانت.
درسی برای منتظران
حاصل کلام، یادآوری درسی برای شیعیان و منتظران ظهور امام عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) بود که باید واقعة عاشورا را پیش روی خود قرارداده و با دقت و بصیرت، آن را تحلیل کنند و از آن عبرت بگیرند.
در اینجا ذکر چند نکتة اساسی لازم است:
همه ما آرزوی یاری آن وجود مقدس را داریم؛ ولی باید بدانیم که شرط اساسی در یاری نمودن ایشان، داشتن احساس مسئولیت است. همة ما در قبال امام زمان خود، موظف و مسئولیم (و کان عهد الله مسئولا)؛ پس باید به صورت جدی تأمل کنیم و به وجدان خود پاسخ دهیم که چرا امام ما غائب است؟
اشکال ما این است که به دوران غیبت با تمام سختیهایش، خو گرفتهایم؛ زیرا به قول معروف، «بنی آدم، بنی عادت است»! در این زمان به دنیا آمدهایم و به شرائط آن عادت کردهایم و گمان میکنیم که سیر زندگی، همیشه همین خواهد بود. اشکال دیگر ما این است که باور نداریم غیبت امام عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) و فراق از او، مصیبت است؛ حتی بعضی میگویند: «مصلحت این است»! آیا عقل سلیم باور میکند که غیبت امام معصوم، به صلاح ما باشد؟! اگر به صلاح ماست، چرا امام صادق (علیهالسلام) در حالی که هنوز غیبتی واقع نشده بود، در عزای آن، زانوی غم در بغل میگرفت و همچون مادری داغدیده، آشفته و جگرسوخته میگریید و میفرمود: «آقای من! غیبت تو، خواب از دیدگانم ربوده و زمین را بر من تنگ کرده و آسایش دلم را به هم زده است…»
پس، بر ماست که این مصیبت را درک کنیم و بدانیم که هر لحظة دوران غیبت، خسارت است (ان الانسان لفی خسر) و بی تردید، مسبب آن هم، خود ما هستیم. (الغیبة منا)؛ ما امام خود را به واسطة غفلتمان، در چاه غیبت انداخته¬ایم و چاره¬اش هم به دست خود ماست (ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم).
پس باید چاره¬جویی کنیم و در این مسیر، نخست، باید تصور آن که ظهور، مربوط به آیندههای دور و بعید است، از سر بیرون کنیم؛ چون این اعتقاد کافران است: «انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا» و در نتیجة این تصور غلط، مسئله به خدا واگذار، و از منتظران، سلب مسئولیت میشود. در این صورت، همه نسبت به مسئلة ظهور، بی¬تفاوت و بی¬تحرک خواهند شد.
امروز همة ما باید متوجه باشیم که در چه دوران حسّاس و سرنوشتسازی به سر میبریم؛ در زمان امامی که همة انبیاء و اوصیاء، آرزوی دیدن او را و بلکه آرزوی خدمت به او را داشتند؛ حتی جد بزرگوار او، امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «به خدا سوگند؛ اگر زمان ظهور را درک میکردم، جانم را فدای صاحب الامر، مینمودم».
باید بدانیم کسانی میتوانند در ردیف یاران آن حضرت، واقع شوند که در راه زمینه¬سازی ظهور او، جهاد و تلاش نمایند؛ چرا که امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «الا انهم انصار المهدی یوطئون له سلطانه»؛ «آگاه باشید! یاران مهدی، زمینهساز سلطنت جهانی او هستند» و کیفیت این زمینه¬سازی را هم، در ضمن داستان قوم بنی اسرائیل، اینگونه به ما تعلیم فرمودهاند: «چون عذاب بر بنی¬اسرائیل، طولانی شد، تا چهل روز در پیشگاه الهی ضجه زدند. پس خدای تعالی به حضرت موسی (علیهالسلام) دستور فرمود که بنیاسرائیل را از دست فرعون، نجات دهد؛ در نتیجه از صد و هفتاد سالی که به فرج حضرت موسی (علیهالسلام) باقی مانده بود، صرف نظر شد.اگر شما هم، این چنین عمل کنید، خدا فرج ما را میرساند؛ ولی اگر دست روی دست بگذارید و دعا نکنید، زمانی فرج میرسد که کار به نهایت خود رسیده باشد».
و اما چارة اصلی و کلیدی که درِ بستة غیبت را به سرعت باز میکند، توصیهای است که خود امام زمان (عجلاللهتعالی فرجهالشریف)، بیش از هزار سال پیش، در نامه به شیخ مفید فرمودند: «اگر شیعیان ما-که خداوند، توفیق طاعت خویش را به ایشان دهد- در وفا به عهدی که با ما دارند، یکپارچه میشدند [و ما را یاری میکردند]، هرگز از میمنت دیدار ما محروم نمیگشتند[و ظهور ما به تأخیر نمیافتاد] و سعادت حضور در محضر ما، با معرفتی حقیقی، به سرعت نصیبشان میشد».
شاید یکی از اشکالات دیگر ما، این باشد که تصور درستی از یاری نمودن امام عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) نداریم. در طول تاریخ، عدهای در کاشان یا حله و سبزوار بودند که در بامدادِ هر روز با نیت یاری امام زمان (عجلاللهتعالی فرجهالشریف)، با اسبهای زینکرده و شمشیرهای برهنه از دروازة شهر، خارج میشدند و به این شکل، انتظار خود را نشان میدادند. حتی سلاطین صفوی برای آن که آمادگی خود را در همراهی امام زمان (علیهالسلام) اثبات کنند، همیشه در کاخهای خود، دو اسب با زین و افسار مجلل و مجهز داشتند.
امروز هم به اشکال دیگری، در مسئلة آمادگی برای ظهور، قشری برخورد میشود. هرچند این ¬اعمال، حاکی از داشتن روحیة انتظار و فی نفسه ارزشمند است؛ ولی معنای صحیح آمادگی و نصرت آن حضرت در زمان غیبت، این است که مقتضیات ظهور را ایجاد کنیم و موانع را از سر راه برداریم. این اقتضائات، همان ایجاد یکپارچگی و ارادة عمومی در توجه به آن حضرت و نیازمندی به آن وجود پربرکت و درخواست جدی و دعا برای ظهور آن امام است؛ و این امر با معرفی آن وجود مقدس، به جهانیان و تبلیغ و ترویج فرهنگ سازندة انتظار، محقق خواهد شد.
پس، همة ما باید در نهضتی فراگیر، برای ظهور آن امام غریب، تلاش کنیم؛ چرا که امام کاظم (علیهالسلام) فرمود: «هو الطرید الورید الغریب الغائب عن اهله».
به راستی آیا وقت آن نرسیده است که محبوب دلمان را از غربت و مظلومیت در آوریم؟ آیا کسی هست که امام طرد شده و تنهای خود را یاری کند؟ آیا مردان غیر¬تمندی هستند که از حرم و فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) دفاع کند؟ (هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟) آیا آزادمرد موحدی هست که مانند حرّ، دلش از خوف خدا و قیامت بلرزد و امام مظلوم خود را یای کند؟ (هل من موحد یخاف فینا؟)
ای کاش با داستان بنی اسرائیل به خودمان میآمدیم. ای کاش از ندامت و شرمندگی برادران یوسف (علیهالسلام) عبرتی میگرفتیم که: «لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب». ای کاش به جهت غفلت از امام عصرمان، توبه میکردیم و به محضر عزیزش عرضه میداشتیم: «یا ایها العزیز مسنا واهلنا الضر و جئنا ببضائة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین».